سایدا ناناز طلائی ، فرشته آسمونی

ماه بیست و دو یه ماه به یاد موندنی در خاطرات سایداجون می شه چون تو این ماه برای اولین بار به پا بوس امام رضا رفته.الهی امام رضا ضامن سلامت و خوشبختیت باشه.همراهای این سفر هم بابایی،مامانی،عبده،هاجون،پتر و مادر بودند.  اینم گشت و گذار در شمال(بابلسر) اینم ییلاق عمو جون (گزنه سرا) دیدید رفتم رو ابرها           همدم ستاره ها شدم   رفتم اون بالاها                 من پری قصه ها شدم     ...

سایدایی در مراسم روز معلم از طرف دانشگاه مامانی در بابلسر سایدا جونی روزا می رفت تو حیاط با گلها بازی می کرد واسه همین آخراش آفتاب سوخته شد.                 ...

  سایدایی در حال شستشو     ...

سلام. 30 مرداد که عید سعید فطره تولد دختر  ماهمونه.هنوز هیچ فکری براش نکردیم .آخه خیلی مامانی ناز درگیر درسشه.امروز مامانی ناز از سایدایی پرسید که دوست داری با باباجی جون بری ایران پیش مادر،پدر،فه سی و عمه منی ناز ،و مامانی ناز اینجا بمونه و درسشو بخونه؟ دیدم می گه نه نه ایجا مامانی ناز.مامانی ناز هم دخترشو بوسید و گفت چشم ،پیشه من بمون و بعدش براش لالایی که مادر می خوند ،خوند و دختره نازش لالا کرد. ...

سلام به همه دوستان. شبه جمعه 30 تیر سایدایی با همه بای بای کرد و برگشت به هند.مامانی هرگز فکرشم نمی کرد که سایدا جدایی رو بفهمه.ولی وقتی دید سایدا چطور وقته رفتن بغض کرد و خداحافظی نمی کرد خیلی ناراحت شد.  از همه بیشتر برای فه سی(فاضله ) و مادر سخت شد. ...